پسر ناز ما

رایان خوشکله تو اسفندماه خوش تیپ کرد و با مامان و بابا و خاله ماندانا رفت آتلیه و کلی عکسای ناز و خوشگل گرفت ....   فدای خنده های نازت بشم مامانی.....   ...

درسته که کلی از عید گذشته اما نتونسم این خاطره زیبا رو با شما دوستان در میون نذارم ما گفتیم با نی نی نازمون بریم سفر و کلی خوش باشیم و واسه این که از هر جهت مطمئن باشیم رفتیم فیروزآباد خونه اقوامه مهربونمون ..... دو روز اول خوب بود (البته با ندیده گرفتنه شیطنت های آقا رایان ) اما چشمتون روز بد نبینه دوستانه عزیز ..... آقای رایان خان مریض شدن و تا 18 فروردین مریض تشریف داشتن   و این شد که ما به خودمون قول دادیم که دیگه با نی نیه نازه کوچولو سفر نریم ......           و اما اصل داستان میدونید چی بود ؟؟؟؟؟؟  واصل قصه این بئد که این گل پسره ما داشت دندون در میاورد ...

سسسسسسسسسسسسسسسلللللللللللللللللللللللللللللاااااااااااااااااااااااااااااااااااممممممممممممممممممممممممممممممم بعد از کلی دوری بازهم اومدیم تا با هم هم صحبت بشیم و از این که در کنار دوستای عزیزی مثل شما هستیم لذت ببریم . کلی حرف داشتیم بزنیم اما دیگه قدیمی شدن پس بهتره حرفای تازه بزنیم ... کلی خبره تازه دارم واستون اما کمی صبر کنید تا بهتون بگم ...